...
غرق خون بود و نمی مرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
هرچه جان کند تنم عمر حسابش کردم
+ نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 23:43 توسط من
|
هیچوقت از یک رابطه ی دو نفره هر دو نفر هم زمان خارج نمی شوند همیشه یک نفر می رود و نفر دیگر مدت ها می ماند برای مرتب کردن خاطرات..!