بهاران
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی میکند
سالها شد رفته دم سازم ز دست اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی میکند
با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من
خاطرم با خاطرات خود تبانی میکند
بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
چون بهاران میرسد با من خزانی میکند
شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید
ورنه قاضی در قضا نامهربانی میکند
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 21:56 توسط من
|
هیچوقت از یک رابطه ی دو نفره هر دو نفر هم زمان خارج نمی شوند همیشه یک نفر می رود و نفر دیگر مدت ها می ماند برای مرتب کردن خاطرات..!