امشب بعد از مدتها رفتم ایمیل قدیمیم

آخرین ایمیلش این بود که سبک سنگین کرده معیارهاشو دیده باهاش نمیخونم.

دیده بهش گیر میدم.

اینارو وقتی گفته که دیگه یادش رفته سر چه چیزهای احمقانه و حرفهای پوچ دیگران دهن منو سرویس کرده بود.

یادش رفته به چه کارهایی وادارم کرد.

یادش رفته... .

از جماعت متظاهر و ریاکار نمیشه توقعی داشت.

تا وقتی که براشون منفعت داشته باشی پیشتن. یا درست ترش اینه که تا وقتی که نسبت به دیگران بیشتر منفعت داشته باشی.

یعنی در عین وقتی که باهاتن دنبال موارد دیگه هستن که ببینن مورد بهتر کجا میشه پیدا کرد.

بعد که مورد بهتر پیدا کردن به لجن میکشنت و ترکت میکنن.

خود واقعیشون خیلی ترسناکه و متاسفانه خیلی طول میکشه اصلیتشونو نشون بدن.

این که رفته دیگه مهم نیس. به جهنم.ولی اینکه میدونم با این کارش از خودش احساس رضایت داره از خودش آزار دهندس. وقاحت و دورویی این جماعت اعصاب آدمو خورد میکنه.

خودش به هر کس و ناکسی گیر میداد سر فلان قضیه. حتی به استادی ایمیل میداد برا اون قضیه. بعد خودش...

 

خدا خودش جوابشو میده و من با همین باور آرومم.