امشب گله دارم که چرا خواب ندارم
از خسته شدن ها ی دلم تاب ندارم
از خسته شدن ها ی دلم تاب ندارم
آنکس که مرا سنگ زد و عاشق خود کرد
گفتم بده می گفت می ناب ندارم
دیروز دلم خوش به بهار دل او بود
من چشمه ی صبرم عجبا آب ندارم
بیهوده ترین نقش نگارین بهشتم
بر تابلوی عشق همی قاب ندارم
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم آبان ۱۳۹۴ ساعت 4:10 توسط من
|